پردازش اطلاعات در مغز
در این نوشتار به روند پردازش اطلاعات در مغز از ورودی حسی تا پردازش اولیه در تالاموس سپس پردازش قشری، ادغام و تفسیر و سایر مراحل پرداختهایم. آگاهی نسبت به این موارد ضمن شناخت قدرت بینظیر مغز انسان، دریچهای به درک فرآیند پردازش اطلاعات خواهد بود.
فهرست مطالب
مقدمه
مغز انسان یک اندام بسیار پیچیده است که مسئول پردازش مقادیر زیادی اطلاعات در هر ثانیه است. درک چگونگی پردازش اطلاعات در مغز شامل بررسی عملکردهای شناختی مختلف، مسیرهای عصبی و تعامل پیچیده بین مناطق مختلف مغز است. این مطلب به سازوکارهای پردازش اطلاعات در مغز، از ورودی حسی (sensory input) تا خروجی شناختی (cognitive output) میپردازد.
ورودی حسی
مرحله ورودی حسی (Sensory Input) جایی است که مغز اطلاعات را از محیط و بوسیله اعضای حسی دریافت میکند. هر اندام حسی دارای گیرندههای تخصصی است که محرکهای فیزیکی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند. به عنوان مثال:
چشمها: گیرندههای نوری در شبکیه، نور را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند.
گوشها: سلولهای مویی در حلزون گوش امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند.
پوست: گیرندههای مکانیکی فشار و لمس را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند.
بینی: گیرندههای بویایی مولکولهای شیمیایی در هوا را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند.
زبان: گیرندههای چشایی مولکولهای شیمیایی در غذا را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند.
این سیگنالهای الکتریکی سپس از طریق نورونهای حسی به مغز منتقل میشوند.
پردازش اولیه در تالاموس
تالاموس (thalamus) مرکز تقویت و پردازش اطلاعات هست که به عنوان یک ایستگاه رله مرکزی برای اطلاعات حسی عمل میکند. تالاموس سیگنالهای الکتریکی را از نورونهای حسی دریافت کرده و آنها را فیلتر میکند تا اطلاعات مهم را اولویتبندی کند. سپس تالاموس این سیگنالها را به مناطق قشری مناسب برای پردازش بیشتر هدایت میکند. این مکانیزم فیلتر کردن به مغز کمک میکند تا بر روی محرکهای مرتبط تمرکز کند و نویز پسزمینه را نادیده بگیرد. به بیان ساده، تالاموس پس از دریافت ورودی حسی، آنها را تقویت کرده و برای پردازش به قشر مخ ارسال میکند؛ لازم به ذکر است، ورودی حس بویایی در این قسمت تقویت نمیشود که دلیل ضعف این حس در انسان به نسبت سایر حیوانات همین عامل است.
پردازش قشری
برای شناخت پردازش قشری (Cortical Processing) باید بدانیم که قشر مغز به لوبهای مختلف تقسیم شده است که هر کدام مسئول پردازش انواع خاصی از اطلاعات حسی هستند:
لوب پسسری (occipital lobe) : اطلاعات بصری را پردازش میکند. سیگنالهای دریافتی از چشمها را تفسیر میکند تا تصاویر را تشکیل دهد.
لوب گیجگاهی(temporal lobe) : اطلاعات شنیداری را پردازش میکند. سیگنالهای دریافتی از گوشها را تفسیر میکند تا صداها و گفتار را تشخیص دهد.
لوب آهیانهای (parietal lobe) : اطلاعات لمسی را پردازش میکند. سیگنالهای دریافتی از پوست را تفسیر میکند تا لمس، فشار و درد را تشخیص دهد.
لوب پیشانی (frontal lobe) : در عملکردهای شناختی بالاتر مانند تصمیمگیری، حل مسئله و برنامهریزی دخیل است.
ادغام و تفسیر
ادغام شامل ترکیب اطلاعات از حالتهای حسی مختلف برای تشکیل یک درک منسجم است. به عنوان مثال، هنگامی که شما یک سگ را میبینید و صدای پارس آن را میشنوید، مغز شما اطلاعات بصری و شنیداری را ادغام میکند تا سگ و صدای پارس آن را تشخیص دهد. این فرآیند مشتمل بر شبکههای عصبی پیچیدهای است که مناطق قشری مختلف را به هم متصل میکند.
حافظه و یادگیری
تشکیل حافظه و یادگیری از جنبههای حیاتی پردازش اطلاعات هستند. هیپوکامپ نقش کلیدی در کدگذاری اطلاعات جدید به حافظه کوتاهمدت و تثبیت آن به حافظه بلندمدت دارد. یادگیری شامل تقویت اتصالات عصبی از طریق فرآیندی به نام پلاستیسیته سیناپسی است. تکرار و تقویت محتوا به تثبیت این اتصالات کمک میکند و یادآوری اطلاعات را در آینده آسانتر میکند.
تصمیمگیری و پاسخ
قشر پیشفرونتال (prefrontal cortex) برای تصمیمگیری و برنامهریزی بسیار مهم است. این قشر گزینههای مختلف را ارزیابی کرده، نتایج را پیشبینی میکند و بهترین مسیر عمل را انتخاب میکند. پس از اتخاذ تصمیم، قشر حرکتی سیگنالهایی به عضلات ارسال میکند تا پاسخ انتخاب شده را اجرا کند. این فرآیند شامل تعامل پیچیده بین مناطق مختلف مغز برای اطمینان از اقدامات هماهنگ و مؤثر است.
بازخورد و تطبیق
مغز به طور مداوم بر نتایج اقدامات خود نظارت کرده و به طور متناسب آنها را تطبیق میدهد. این حلقه بازخورد برای کسب تجربه از اشتباهات گذشته و بهبود پاسخهای آینده ضروری است. گانگلیونهای پایه (basal ganglia) و مخچه (cerebellum) در تنظیم دقیق اقدامات حرکتی و اطمینان از اجرای روان کارها دخیل هستند. آنها به تنظیم حرکات بر اساس بازخورد حسی کمک میکنند و اقدامات دقیق و هماهنگ را امکانپذیر میسازند.